مدی تیشن فقط بودن است , بدون اینکه هیچ کاری انجام دهیم ، بی عملی محض ، بدون گذر هیچ گونه فکری از ذهن و عدم وجود هیجانات.
اشو
اکثر افراد فکر میکنند که مدی تیشن نشستن در گوشه ای و یا تمرکز کردن افکار بر چیزی مشخص است! در صورتی که این ایده اشتباه است!
مدی تیشن به زبان ساده چیزی نیست به جز خاموشی ذهن و با هستی یکی شدن و در خدا حل شدن. یا اگر بخواهیم آن را به صورتی دیگر تعریف کنیم باید بگوییم که نشستن مانند نیلوفر و… در گوشه ای و یا تمرکز کردن بر چیزی ، مدی تیشن نیست!
این ها همه راه ها و تکنیک هایی برای رسیدن به مدی تیشن میباشد. در زمان مدی تیشن شما وارد بعد بی زمانی خواهید شد. تمامی این تکنیک ها (چه به صورت داینامیک و چه آروم و یا تنفسی یا …..) راه هایی هستند که رسیدن به حالت مدیتیشن را آسان میکنند. و شما را در وضعیتی قرار میدهند تا آسانتر وارد درون خود شوید.
اشو اعتقاد دارد قبل از این مراحل در دنیای نوین، بشر باید اول خود را عمیقن پاکسازی بکند و پس از آن میتواند به حریم مد یتیشن وارد شود!
برای مثال: شما اگر نیم ساعت به یک شکل در گوشه ای بنشینید و هیچ کاری نکنید و یا اگر بخواهید حتی فقط به یک چیز فکر کنید، این تقریباً غیر ممکن است!
چون لحظه ای ممکن است بدنتان خارش بگیرد، دست و پایتان بخواب رود، فکرهای دیگری به سراغ شما بیاید، و…
ما مانند پیاز می مانیم، و دارای لایه ها و پوسته های متعددی هستیم، و باید بوسیله راه ها و تکنیکهای مختلف این پوسته ها را بیاندازیم تا به مرکز وجودمان برسیم.
مدی تیشن فقط بودن است , بدون اینکه هیچ کاری انجام دهیم ، بی عملی محض ، بدون گذر هیچ گونه فکری از ذهن و عدم وجود هیجانات . شما فقط هستید و این بسیار خوشایند است .هنگامی که شما , نه در لایه بدن و نه در سطح ذهن هیچ کاری انجام نمی دهید , هنگامی که تمام فعالیت ها متوقف میشود و شما فقط هستید … همین ” بودن ” مدی تیشن است . مدی تیشن چیزی نیست که آن را انجام بدهید یا آن را تمرین کنید , تنها باید آن را تجربه کنید و بچشید .
هر گاه زمانی پیدا میکنید که فقط میتوانید ” باشید ” انجام هر عملی را متوقف کنید .فکر کردن نیز به نوعی انجام کاری است , تمرکز کردن نیز به همین صورت . حتی اگر برای یک لحظه هیچ کاری انجام ندهید و در بی عملی محض در هسته مرکزی وجود خود در آرامش بسر برید وارد حالت مدی تیشن شده اید و اگر یک بار چنین وضعیتی را تجربه کنید خواهید توانست تا هر زمان که دوست دارید در آن باقی بمانید و در نهایت میتوانید برای تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز در این حالت باشید.
یک بار که متوجه شدید چگونه میتوانید وجود خود را در حالتی آرام و بدون تنش نگاه دارید , آرام ارام خواهید توانست حتی در حال انجام کارهای مختلف نیز هوشیاری و آگاهی خود را به گونه ای حفظ کنید که وجودتان دچار هیچ گونه تنشی نشود . البته این قسمت دوم مدی تیشن است ، در بخش اول باید یاد گرفت که چگونه فقط ”بود ” و سپس یاد میگیریم چگونه در حال انجام کارهای کوچک مثل تمیز کردن زمین و یا دوش گرفتن هوشیار و آگاه باقی بمانیم و در مرکز وجود خویشتن باشیم . در این صورت خواهیم توانست کارهای پیچیده تری را نیز با همین اگاهی انجام دهیم .
بنابر این مدی تیشن به هیچ وجه در تقابل با عمل کردن و فعال بودن نیست . مدی تیشن به این معنی نیست که باید از زندگی فرار کرد . مدی تیشن نوع جدیدی از زندگی کردن را به شما می اموزد.
در این حالت شما مرکز گردباد حوادث و تغییرات زندگی اطراف خود خواهید بود . زندگی شما در گذر خواهد بود ، حتی باشدت بیشتر ، بالذت ، شفافیت و خلاقیت بیشتری ، و در عین حال شما کامل از آن جدا هستید و هیچ وابستگی ای ندارید ، تنها نظاره گری هستید بر فراز تپه هایی دور دست که به سادگی نظاره میکنید هر آنچه را که در حال اتفاق افتادن در اطراف است . شما فاعل و انجام دهنده نیستید بلکه تنها نظاره گری هستید که به نظاره کردن ادامه میدهید . این نکته راز اصلی مدی تیشن است که تنها نظاره گر باقی بمانید .
در این حالت انجام شدن فعالیت ها و کارها خود به خود و بدون هیچ گونه مشکلی صورت می پذیرد : خرد کردن هیزم ، کشیدن آب از چاه … میتوانید کارهای کوچک و بزرگ را به همان صورت قبل انجام دهید، تنها یک چیز ممنوع است و آن این است که نباید به هیچ وجه حالت “در مرکز بودن ” خود را از دست بدهید . هسته اصلی و روح مدی تیشن این است که آموزش ببینیم چگونه نظاره کنیم . صدایی می آید ، شما در حال شنیدن آن هستید . در این حال موضوع , یعنی صدا وجود دارد و شما که در حال شنیدن آن هستید نمیتوانید نظاره گری پیدا کنید که در حال نظاره هر دوی اینها یعنی صدا و شما باشد . ولی در وجود شما نظاره گری هست که هر دو را نظاره میکند . این پدیده ای است بسیار ساده . شما در حال تماشا کردن درختی هستید , شما اینجا هستید و درخت نیز آنجاست , ولی آیا میتوانید چیز دیگری را نیز ببینید ؟
شما در حال تماشا کردن یک درخت هستید و در عین حال نظاره گری در وجود شما هست که شما را در حال تماشا کردن درخت , نظاره میکند . نظاره کردن مدی تیشن است . آنچه نظاره میکنید اصلن اهمیتی ندارد . کیفیت نظاره کردن ، کیفیت آگاه و هوشیار بودن ، چیزی است که مدی تیشن نامیده میشود .
یک نکته را همیشه به خاطر داشته باشید : مدی تیشن یعنی آگاهی و هر کاری که با آگاهی انجام شود مدی تیشن است . خود کاری که انجام میشود اهمیتی ندارد بلکه مهم کیفیتی است که با آن، کار خود را انجام میدهید. قدم زدن میتواند یک مدی تیشن باشد اگر آگاه و هوشیار قدم بزنید . نشستن میتواند مدی تیشن باشد اگر همراه با آگاهی باشد . گوش دادن به آواز پرندگان اگر با آگاهی همراه باشد ، مدی تیشن است . حتی گوش دادن به سر و صدای درونی ذهن شما نیز اگر هنگام گوش دادن آگاه و هوشیار باقی بمانید میتواند یک مدی تیشن باشد . کل مساله این است که زندگی شما نباید در خواب و رویا باشد . در این صورت هر آنچه بکنید مدی تیشن است .
اولین گام در آگاهی , نظاره بدن خودتان است , سپس آرام آرام از هر حرکت و هر وضعیت بدن خود آگاه و هوشیار خواهید شد . همینطور که آگاهی شما افزایش می یابد , معجزه ای شروع به اتفاق افتادن میکند و خیلی از کارهایی که قبل عادت داشتید انجام دهید به سادگی حذف خواهند شد . بدن شما آرامش بیشتری تجربه خواهد کرد و هماهنگی بیشتری را در آن احساس خواهید کرد .
گام دوم , آگاه شدن از افکار تان است . افکار شما بسیار ظریف تر از بدنتان میباشد و البته خطرناک تر هم هستند . هنگامی که از افکار خود آگاه میشوید، بسیار شگفت زده خواهید شد که در درونتان چه می گذرد . اگر هر آنچه از ذهنتان می گذرد را در برگه ای ثبت کنید , هنگامی که دوباره آن را مرور کنید بسیار تعجب خواهید کرد . تنها به مدت ده دقیقه آنچه از ذهنتان میگذرد را بر روی کاغذی یادداشت کنید ، پس از خواندن آن متوجه خواهید شد که چه ذهن دیوانه ای دارید، به علت عدم وجود آگاهی این دیوانگی مدام به صورت یک ” زیر جریان ” در درون ما در حال گذر است . این دیوانگی هر آنچه انجام می دهید را تحت تاثیر قرار میدهد و بر هر انچه انجام نمی دهید نیز تاثیر میگذارد . این دیوانگی که در درون شماست باید متحول شود . معجزه آگاهی این است که برای این تحول نیازی نیست کاری انجام دهید جز اینکه آگاه و هوشیار باقی بمانید . خود پدیده نظاره کردن، این دیوانگی را تغییر میدهد . به آهستگی این دیوانگی ناپدید میشود و افکار شما شروع به تبعیت از یک الگوی خاص میکنند ، دیگر آشوب و اغتشاشی در افکارتان نظاره نمی کنید بلکه افکارتان بیشتر از بیش هماهنگتر خواهد شد و آرامشی ژرف بر وجودتان حاکم میشود.
هنگامی که بدن و ذهن شما در آرامش باشند متوجه خواهید شد که آنها هماهنگ با یکدیگر عمل می کنند و در واقع پلی میان آنها وجود دارد . برای اولین بار هماهنگی میان ذهن و بدن بوجود خواهد آمد و این هماهنگی کمک شایانی برای برداشتن گام سوم می کند : آگاه شدن از احساسات و هیجانات .
این ظریف ترین لیه وجودی شما و مشکل ترین آن است ولی اگر بتوانید از افکار خود آگاه شوید با این مرحله تنها یک قدم فاصله خواهید داشت . کمی اگاهی بیشتر مورد نیاز است که احساسات و هیجانات شما ظاهر شوند . هنگامی که شما از تمامی این سه لایه آگاه شوید ، هر سه ایه تبدیل به یک پدیده میشوند و در این صورت مرحله چهارم اتفاق می افتد که چیزی نیست که شما بتوانید خود آن را انجام دهید . این مرحله به خودی خود اتفاق می افتد .
چهارمین مرحله آگاهی نهایی است که باعث میشود انسان کاملن بیدار و روشن بشود . در این مرحله انسان از آگاهی خود آگاه میشود . در این مرحله انسان تبدیل به بودا می شود . و تنها انسان هایی که به اشراق رسیده اند میدانند این مرحله چیست . بدن لذت را میشناسد ، ذهن شادی را تجربه میکند ، دل خوشحالی را درک میکند و فقط افرادی که در مرحله چهارم قرار دارند میدانند سرور و شادی چیست . نکته مهم این است که شما آگاه و هوشیار به نظاره کردن ادامه میدهید و به این ترتیب آرام آرام نظاره درونی شما ثابت و پایدار میشود و تغییر و تحول درونی در شما صورت میگیرد . در این حالت آنچه را که مورد نظاره قرار می دادید، ناپدید میشود و برای اولین بار خود ” نظاره گر ” موضوع ” نظاره ” میشود و شما به مقصد نهایی می رسید
اشو
برگردان از سوآمی راگو