خوش آمدید دوستان عزيز . ياران گرامي و راهيان به سوي اقيانوس عشق و رحمت پروردگار. اين وبلاگ كار خود را جهت آشنايي و همفكري با شما سروران گرامي آغاز نموده است . در اين وبلاگ از اين به بعد مطالبي در مورد عشق ، عرفان، مديتيشن و ... خواهد امد و همفكري شما سروران عزيز باعث خوشوقتي و افتخار ما خواهد بود . باشد كه بتوانيم راه درست زندگي كردن و هدف واقعي از حياط و زندگي را با هم بفهميم و با يك تصميم قاطع به سويش رهسپار شويم .

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 154
بازدید کل : 39950
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 2

Alternative content


آنچه که در زندگی لازم است رعایت کنیم ( برگرفته از موسسه آنتونی رابینز )
یک- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
 
دو- با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .
 
سه- همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید .
 
چهار- وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .
 
پنج- وقتی می گویید : متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
 
شش- قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
 
هفت- به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
 
هشت- هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.
 
نه- عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
 
ده- در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
 
یازده- مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
 
دوازده- آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
 
سیزده- وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید : چرا می خواهی این را بدانی؟
 
چهارده- به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند
پانزده- وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید : عافیت باشد .
 
شانزده- وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
 
هفده- این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن.
 
هجده- اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
 
نوزده- وقتی متوجه می شوید که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
 
بیست- وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .
 
بیست و یک- زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .
 
یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .این پیام را پیش خود نگه ندارید
:: موضوعات مرتبط: ناگفته های یک سرگشته، ،
نویسنده : سرگشته
بازی ذهن

 

مشکل اصلی ما انسانها گرفتار بودن در گرداب ذهن می باشد . می توان گفت اکثر مردم فرمانبردار بی چون و چرای ذهن می باشند . ذهن است که با تصمیمات ناگهانیش و با کنار هم قراردادن منطق ، مصلحت و غیره رفتارهای ما را مدیریت می کند .
ذهن بسیار مکار است . مصلحت اندیش است . منفعت طلب است . بازیگر و بازیگوش است . اگر و اما را به رفتار و کارهایمان وارد می کند . غرور کاذب به ما می بخشد و ما را در چرخه زمان و مکان گیر می اندازد . چنان به خود مشغولمان می کند که گذشت زمان را نمی فهمیم و وقتی می فهمیم که می بینیم ایام شباب و جوانی را طی نموده و گاهاً بر دستان بازماندگان به سوی آرامگاه ابدی در حال حرکت هستیم .
اینها همه بازی ذهن است
پروردگار از اقیانوس عشق و رحمتش و از آنجا که کائنات را به بهترین وضع ممکن مدیریت می کند ، بسته به نیازمان و با توجه به اینکه آگاهیمان در چه مرحله ای قرار دارد ، انسانهایی را سر راه ما قرار می دهد .
سدی را در نظر بگیریم که آب پشت آن جمع شده اما دریچه هایش بسته است . انسانهای زیادی و مخلوقات بیشماری در پایین دست انتظار این آب حیاتبخش را می کشند . کشاورزی از آنجا می گذرد . او رهگذری است و به دنبال روزیش در حال حرکت و تلاش است . بالادست سد را می بیند که سرسبز و پرآب است و پایین دست سد در حال خشک شدن . دلش می سوزد . حیران می شود . به سمت دریچه های سد می رود و با زحمت آنها را باز می کند . آب حیاتبخش به حرکت در آمده و مزارع و جنگلها را سیراب می کند . آب انبارها از آب پر می شود و خشکی و بی آبی جای خود را به طراوت و شادابی و سرسبزی می دهد .
جالب است و سوال برانگیز . چرا خدا باید برای حل مشکل مردم کسی را بفرستد که خود سرگشته و سرگردان است و برای پر کردن رزق و روزی و بدست آوردن نیازش در سفر است ؟
بحث ما در ارتباط با بازی ذهن بود . ذهن مکار ما . آیا مردم به انتظار یک ناجی که حتماً از اسمانها آمده باشد بودند و می خواستند مسیح گونه ای بیاید و نجات دهنده شان باشد؟ ذهن می گوید آری . ذهن ما نمی داند منطق پروردگار چیست .
چه بسا جرعه ای آب در بیابان می تواند جان انسانی را نجات بخشد . ما نمی توانیم پی به حکمت پروردگار ببریم . فقط او می تواند پازلهای حیات را چنان کنار هم قرار دهد که چرخ هستی به بهترین وضع ممکن بچرخد . حکمت خداوند ایجاب می کند که انسانها با درجه های اگاهی متفاوت سر راه هم قرار گیرند و باعث پیشرفت معنوی هم گردند .
داستان موسی و شبان را حتماً شنیده اید . شبان داشت با زبان خود و با درک پایین خود با خداوند راز و نیاز می کرد و گوسفندانش رو فدای او می کرد . به خدا می گفت کجایی تا من بیام و سرتو شونه کنم و چاکرت بشم . و خلاصه اینکه با همان درک و شعور خودش با خدا راز و نیاز میکرد . حضرت موسی از آنجا می گذشت . ناراحت شد و گفت این چه نوع راز و نیاز است . خدا را با اینگونه نیایش آزرده خاطر می کنی . برو و از خدا طلب مغفرت کن . شبان رفت و خداوند به موسی وحی فرستاد که چرا بنده خوب ما را که با زبان خودش در حال راز و نیاز بود افسرده گرداندی . برو و دل اورا بدست آور .
در این داستان می بینیم که شبانی باعث بیداری پیغمبری می شود . همه این مطالب که گفته شد به این خاطر بود که بدانیم افراد با هر درجه آگاهی می توانند سر راه هم قرار گیرند و باعث ارتقاع معنوی هم گردند .  
:: موضوعات مرتبط: ناگفته های یک سرگشته، ،
نویسنده : سرگشته