ستون اول، روی خودتان کار کنید. باید بیشتر از آن که روی کار و فعالیتتان متمرکز باشید، برای خودسازی و خودشناسی تلاش کنید. تنها در صورتی میتوانید اوضاع را رو به بهبود عوض کنید که بتوانید چیزی را درون خودتان عوض کنید.
ستون دوم، سلامتی کامل. سلامتی کامل به معنای سلامت سه جنبهی مهم از وجود انسان است: روح، روان و جسم. روان به معنای عقل، احساس و اراده است و روح به معنای توانایی سفر به ماورای جهان. در صورتی که این سه جنبه، در سلامتی متعادل و هماهنگی با هم باشند، میتوان به تغییرات بزرگی در زندگی فردی و اجتماعی رسید.
ستون سوم، موهبت روابط. همانطور که یک جامعهی خوب یافتنی نیست و باید آن را ساخت، روابط هم دقیقا همین طور هستند. برای ایجاد روابطی مداوم و اثربخش باید زمان، هزینه و انرژی کافی صرف کنید. در کنار همین روابط انسانی سالم و پایدار است که میتوانید به ثروت، آرامش و شادی برسید.
ستون چهارم، تحقق اهداف. سعی کنید اهدافتان را بنویسید. در نوشتن هر هدف نیرویی وجود دارد که باعث تحقق آن میشود. نوشتن اهداف مثل یک نقشهی راه است که مسیر مقصد را برای مغز روشنتر میکند. پس اولین گام برای رسیدن به اهداف، تعیین کردن یا در واقع همان نوشتنِ آنهاست. اهداف را با توجه به بزرگی و کوچکی آنها میتوانید در سه بازهی مختلف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت قرار دهید و بر اساس هر مقیاس، برای رسیدن به این اهداف زمان بگذارید و برنامهریزی کنید.
ستون پنجم، استفاده درست از زمان. بیرون آمدن از حاشیهی امن زندگی برای خیلی افراد کار دشواری است. همین که زندگی آرامی با خانواده داشته باشند و هر روز سر کار مشخصی حاضر شوند، برایشان کافی است. برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ باید ارزش روزها و شبهایی که با برنامهی همیشگی میگذرانیم، بدانیم. اگر زمان را بندهی خود نکنیم، او قطعا ما را بندهی خودش میکند و خیلی زود امور زندگی و تصمیماتمان را هم به دست میگیرد.
ستون ششم، همنشینی با بهترینها. این که بتوانید کاری را انجام دهید، با این که آن کار را «خوب» انجام دهید، خیلی متفاوت است. برای این که بتوانید بهترینها را خلق کنید، باید یا خودت بهترین باشی، یا با بهترینها نشست و برخاست داشته باشی. افرادی که با آنها معاشرت میکنیم، تاثیر خیلی زیادی در نتایج فعالیتهایمان دارند. به این ترتیب، اگر لازم است، روابطتان را با برخی افراد قطع کنید و روابط جدید و موثری ایجاد کنید.
ستون هفتم، یادگیری همیشگی. منظور از این یادگیری، تحصیل علوم آکادمیک نیست. تحصیلات دانشگاهی و رسمی به یادگیری مهارتهای خاص و پیدا کردن شغل مشخص، کمک میکنند. اما اینجا یادگیری همیشگی یعنی تحصیلات شخصی. به کمک این نوع دانش است که میتوانید به اهداف خود برسید و خوشبختی را پیدا کنید. باید مدام در حال یادگیری از آدمها و اتفاقات مختلف باشید. تنها از این طریق است که میتوانید تغییرات نسبتا پایداری در توان رفتاری خود ایجاد کنید.
ستون هشتم، همهی زندگی فروش است. برای این که بتوانید به موفقیت برسید، باید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید. باید بپذیرید که تمام زندگی یک برنامهی خرید و فروش گسترده است. زمانی میتوانید در هر زمینهای فروشندهی خوبی باشید، که بتوانید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید.
ستون نهم، رشد مالی تابع رشد فردی است. پول خوشبختی نمیآورد، اما نداشتناش حتما باعث بدبختی میشود. به خاطر داشته باشید که رشد مالی تابع رشد فردی است. راههای زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد که از کارهای کوچک شروع میشوند، مثلا راهاندازی یک کار کوچک خانگی در کنار کار اصلی. فراموش نکنید که دریافت سود خیلی بهتر از دستمزد گرفتن است.
ستون دهم، یک رابطه موثر باعت ایجاد تفاهم میشود. برای رسیدن به موفقیت باید با آدمها همکاری و رابطهی موثر داشته باشید. وقتی افرادی کنار هم قرار میگیرند و با وجود تمام تفاوتها، به هم احترام میگذارند و یکدیگر را میپذیرند، رابطهی سالم شکل میگیرد. برای این که در روابط شنیده شوید، باید خود شنوندهی خوبی باشید. و برای این که بتوانید شنوندهی خوبی باشید باید برای طرف مقابل، شخصیت و احترام قائل باشید.
ستون یازدهم، دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد. در مسیر موفقیت باید حتما یک رهبر خوب و قابل اعتماد داشته باشید. یک رهبر خوب کسی است که راه تاثیر گذاشتن روی دیگران را خوب بلد باشد. یک رهبر باید بتواند افکار، باورها و اعمال دیگران را از طریق همین نیروی نفوذ اصلاح کند. رهبر خوب کسی است که بیشتر به فکر زندگی مردم باشد و نه کار و شغلشان.
ستون دوازدهم، میراثی از خود به یادگار بگذار. عمر سریع میگذرد. سعی کنید طوری زندگی کنید که در پایان، میراثِ ارزشمندی از خود برای دنیا باقی گذاشته باشید.